منصوره جاسبی

  • مصاحبه ها و مستندها کلمه شدند و سطرهای صفحه های کتابی را شکل دادند که نام "آقا رسول" برایش برگزیده شد. آقا رسولی که اول بهمن سال ۶۵ در کربلای پنج به شهادت رسید.

  • به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس؛

    هفته دفاع مقدس که می شود فرقی نمی کند که تو آن روزگار را درک کرده باشی، پدرت رزمنده بوده باشد، خانواده شهید و جانباز و اسیر باشی یا نباشی. دفاع مقدس مال همه است همه آنهایی که سر سوزنی به این مرز و بوم عِرق و دلبستگی دارند. پای دشمن که میان می آید، اختلاف ها باید کنار برود که می رود. همه می شوند یک ملت زیر یک پرچم و دل به دوست می سپارند؛ پس دفاع مقدس نه مال من است نه مال او، مال همه مردم ایران است و باید همه پاسش بداریم و بس.

  • به کدامین گناه؟/6

    سال 39 بود که احمد و محمود به دنیا آمدند. هر دو فرانسه خواندند و وقتی امام فرانسه بود شدند مترجم نیروهای انقلابی. آخرین روزهای سال 60 بود، سالی که کشتار مردم بی دفاع به دست منافقان، چهره شهر را گلگون می کرد. آن شب احمد می خواست به خانه برگردد که به رگبارش بستند به جرم اینکه ریش دارد و حزب اللهی است.

  • به کدامین گناه؟/5

    زهرا صالحی بیست ساله بود. دختری جوان و پر نشاط مانند همه هم سن و سال هایش. تازه مشغول به کار شده بود و خودش را برای کنکور هم آماده می کرد. بیست و هشتم مرداد ماه سال 65 بود. درست همان اول صبحی بمبی در میدان فردوسی منفجر شد و همه آرزوهای او را هم با خودش زیر خاک برد.

  • به کدامین گناه؟/4

    جلال جلیزاوی نه نظامی بود نه عضو وزارت اطلاعات نه حتی یک مدیر در جمهوری اسلامی که در تصمیم گیری های کلان اثرگذار باشد. او یک معلم بود که مسئولیت تعلیم و تربیت دانش آموزانش را عهده دار بود. معلمی که خود پدر شش فرزند بود. یکباره خمپاره ای آمد و همه نظم زندگیشان را مختل کرد. کجایند سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر که به این پرسش پاسخ دهند که به کدامین گناه کشته شد؟

  • به کدامین گناه؟/3

    بیست و پنج ساله بود. صبح که می شد آستین همت را بالا می زد و راهی بازار می شد. دفتر و دستک را می آورد و کار را شروع می کند. پدر فکر می کرد می شود عصای پیری اش هر چند که سید حسین می گفت جبهه نیرولازم باشد می روم. اما بمبی آمد و همه آرزوهای پدر را نقش بر آب کرد. سید حسین نه در بین زخمی ها که بین شهدا آرمیده بود.

  • به کدامین گناه؟ /2

    هفده ساله بود و پر از شور و هیجان نوجوانی، دلش آینده را می خواست. خودش را بالای قله ای می دید که با تلاش به آن رسیده بود. تحصیلات عالیه، موفقیت در مسابقات ورزشی، مادر شدن و... اما بمب آمد و خواست آینده را از او بگیرد. بلند شد، سرش را بالا گرفت و خطاب به بمبگذاران گفت: اگر به جنگ اراده ام آمده اید شما را از پای خواهم انداخت. من یک ایرانی مسلمانم و تو یک تروریست.

  • به کدامین گناه؟ /1

    منافقان هر دری را که زدند بسته بود، این بار مدل جدیدی را در دستور کار خود قرار دادند. فاز مسلحانه و اسلحه گرفتن به سمت مردم کوچه و بازار و بمبگذاری در اماکن مختلف شهرها و ترور مسئولان رده بالای نظام. سال 60 با همین منوال گذشت. به گمان آنکه می توانند نظام را براندازند اما زهی خیال باطل که هیچ طرفی بر نبستند.

  • به مناسبت حلول ماه صفر؛

    در همه روزهای سال، تنها به نحوست ماه صفر اشاره شده و آنقدر این موضوع در افواه پیچیده که به صورت پیش فرض، همگان آن را به عنوان ماه نحس می شناسند، طرح این موضوع مهم را با حجت الاسلام حشمتی داشتیم و نظر ایشان را جویا شدیم.

  • به مناسبت سالروز شهادت؛

    سال ها بود که فاطمه پدربزرگش را بابا صدا می کرد. حالا داشت بزرگ می شد و باید بعضی از واقعیت ها را مادرش برایش می گفت. عکس ها بهترین نقطه آغاز بودند.